توضیحات
آنالیزِ ژانرِ وحشت، با چاشنی عاشقانه
خواندنِ یک اثرِ ادبی به معنای کاوشِ دنیای کلمات و واژگان مرموز است؛ حسی توصیفنشدنی که به هنگامِ خواندنِ یک کتابِ جدید، آن هم از نوع رمان به خواننده دست میدهد، حسِ نابِ شیرجه زدن در ابراقیانوسِ داستانِ زندگی آدمهاست، در ابعادِ مکانی و زمانی مختلف. هرچند، حسی که موقعِ خواندنِ این کتاب به خواننده القا میشود، بسیار متفاوت است، در مقایسه با بقیه کتابها، و بقیه رمانها. اگر یکی دو صفحه از این رمانِ رمزآلود را خوانده باشید، احتمالا یادِ سری فیلمهای احضار در ضمیرِناخودآگاهتان زنده خواهد شد: تصویری پُررمز و راز از دنیای تاریکِ ارواح و اجنهای که خانههای قدیمی انسانهای فانی را به تسخیرِ خود درآورده اند و قطعا برای این کارشان دلیلی قانعکننده داشته اند، مثلا حرفی ناگفته یا رازی فاشنشده. داستانِ هیجانانگیزِ ماجرای تسخیر مدی کلیر، خون را در رگهای شما به جریان خواهد انداخت، البته درصورتیکه قبل از این مرده بودید! بگذریم، وقایعِ این داستانِ عجیب و غریب با آن حال و هوای تاریک و معمایی، توصیف کننده اتمسفرِ کلاسیکِ دهه بیست میلادی در کشورِ انگلستان، در شهرِ بسیار کوچک و کم جمعیتی به نامِ وارینگستوک میباشد. این رمان، وایبِ دارک و فانتزی (البته نه از نوعِ بامزه و دوستداشتنی) زندگی در سالِ ۱۹۲۲، پس از اتمامِ جنگ جهانی اول را میدهد: زندگی در شهری دورافتاده در اطرافِ لندن، با مردانی سنگدل، و زنانی پُرحرف که عاشقِ شایعهپراکنی اند… و مسافرخانهای نسبتا متروکه در دلِ جنگلی تاریک، لابهلای درختانی تنومند، که پر از مهمانهای ناخوانده و اتفاقاتِ پیشبینینشده است؛ اتفاقاتی که مو به تنِ آدم سیخ میکند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.