توضیحات
شمعِ من از خودت برنجانم… تا بروید شقایقی دیگر…
مُشتِ خاکستریست پروانه… این هم از حالِ عاشقی دیگر…
خستهی دیدگاهِ فلسفهام… یک بغل بغض میکند خفهام…
عشق کلاً شبیه معجزه است… قانعم کن به منطقی دیگر…
گریه کن پا به پای دفترِ من… ای زنِ تا همیشه دخترِ من
شانهات را نگیر از سرِ من… دعوتم کن به هقهقی دیگر…
من که از راستی سخن گفتم…از تو و چه چه و چمن گفتم…
با نگاهت مرا هدایت کن…تا مبادا که صادقی دیگر…
دورهی حرفهای دوزاریست… غالب این عقیدهها الکیست
باید از خلسه از خلأ رد شد… تو که با من موافقی دیگر؟
وسط سرزمین رویاها شهر شادیست پشت دریاها
آه جا ماندهایم ماها…ها؟ تو دعا کن که قایقی دیگر…
چقدر خوابها تماشاییست تا تو در خوابهای من هستی
به گمانم که صبح نزدیک است… میروی تا دقایقی دیگر…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.